به علمدار کربلا متوسل شو و چنین بگو ...

 

 از آیت الله العظمی مرعش نجفی نقل شده است که فرمودند: یکی از علمای نجف اشرف که مدتی به قم آمده بود، برای من چنین نقل کرد که؛

من مشکلی داشتم به مسجد جمکران رفتم و درد دل خود را به محضر حضرت بقیة الله حجّة ابن الحسن العسکری امام زمان “علیه السلام” عرضه

داشتم و از وی خواستم که نزد خدا شفاعت کند تا مشکلم حل شود.

برای این منظور، مکرّر به مسجد جمکران رفتم ولی نتیجه ای ندیدم. روزی هنگام نماز دلم شکست و عرض کردم: مولا جان! آیا جایز است که در 

محضر شما و منزل شما باشم و به دیگری متوسّل شوم؟!

 شما امام زمان من می باشید آیا زشت نیست با وجود امام، حتّی به علمدار کربلا قمر بنی هاشم “علیه السلام” متوسّل شوم و او را نزد خدا شفیع

قرار دهم؟!

از شدت تأثّر، بین خواب و بیداری قرار گرفته بودم. ناگهان با چهره ی نورانی قطب عالم امکان حضرت حجة ابن الحسن العسکری روحی فداه

مواجه شدم.

بدون تأمل به حضرتش سلام عرض کردم، حضرت با محبّت و بزرگواری جوابم را دادند و فرمودند:

 نه تنها زشت نیست و نه تنها ناراحت نمی شوم که به علمدار کربلا متوسّل شوی، بلکه شما را راهنمایی هم می کنم که به حضرتش چه بگویی!

چون خواستی از حضرت اباالفضل “علیه السلام” حاجت بخواهی، این چنین بگو: یا ابالغوث ادرکنی…

 

 منبع : کتاب کرامات العباسیه سلام الله علیه ،ص ۱۹۱.

 

اعتماد به خدا جایگزین اعتماد به نفس

 

اعتمادبه خدا

 

اعتماد به خدا باید جایگزین اعتماد به نفس شود

این لفظ اعتماد به نفس از کجا آمده؟! چرا اعتماد انسان به نفس باشد؟

قرآن می فرماید :

اعتماد به خدا بکن!

نفس را زیر پابگذار!

این نفس را فدای پروردگار بکن!

اعتماد به نفس در مقابل اعتماد به خدا، این اعتماد به بت است در مقابل حقیقت؛ آن نفسی که نورانی و آیت خدا باشد اگر به او اعتماد کند

اعتماد به خداست؛ آن نفسی که هنوز از مراحل اخلاص نگذشته، در پشت هزار تا سنگر محجوب است اگر به این نفس، اعتماد کند به هزار تا

جهنم اعتماد کرده!

و این اعتماد چه فایده‌ای برای او دارد؟!

لذا در قرآن مجید اصلا اعتماد به نفس نداریم بلکه اعتماد به خداست:

«وَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ»،

«وَتَوَکَّلْ عَلَى الْحَیِّ الَّذِی لَا یَمُوتُ»،

«وَقُلِ الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَم یَکُن لَّهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَلَمْ یَکُن لَّهُ وَلِیٌّ مِّنَ الذُّلَّ وَکَبِّرْهُ تَکْبِیرًا»،

«فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ»

ترجمه همه این آیات این است:

ای پیغمبر!

قلبت را به خدا بده،

«وَتَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا»

از همه عالم ببُر و خودت را متصل به خدا کن و به سوی خدا منقطع شو و کارت را با خدا یکسره کن!

این حرکت می‌دهد.

 

خداحافظی نکن از این ماه


این ماه را نگه دار

بگذار در تو بتابد

خداحافظی نکن از این ماه ، از ماه خدا که یازده ماه دیگر سال نیز همچنان ماه خداوند است.

آخر کدام روز و کدام شب و کدام هفته و کدام ماه است که از آن خدا نباشد؟

خدا را نبوس و کنارش نگذار. خدا را لای تقویم نگذار، خدا را لای کتاب نگذار، خدا را سر طاقچه نگذار.

این سفره را جمع نکن، این سفره جمع ناشدنی ست.

این مهمانی را بر هم نزن، این مهمانی تمام نا شدنی ست.

با این برکت ها بدرود نکن، این تبرک ها نا منتهی ست.

اصلا کدام سفره است که صاحبش خدا نباشد؟

کدام جشن و سرور و شور و شادمانی ست که بر پاکننده اش او نباشد؟

کدام خیر و برکت و خجستگی ست که از دست او نباشد؟

این ماه را در خود نگه دار، بگذار در تو بتابد.

این فصل را در خود نگه دار، بگذار در تو بروید.

این عید را در خود نگه دار ، بگذار در تو بخندد…

 

کوچه ها ی روضه

 

ألسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ الَّذي سَمَحَتْ نَفْسُهُ بِمُهْجَتِهِ..


در کوچه های روضه به اقبال می رسیم

داریم می رسیم اگر کال می رسیم

یک ماه،نه دوماه،نه در گریه برحسین

داریم به نتیجه ی یک سال می رسیم

هرجا که مجلسی ست مُزیّن به اهل بیت

با پا نمی رسیم نه،با بال می رسیم

فی الحال با حسین اگر حال ما خوش است

آینده نیز ما به همین حال می رسیم

با هدیه کردن صلواتی، به کردگار؛

اینگونه با محمد و با آل می رسیم

ما «گنگ خواب دیده و عالم تمام کر»

درانتقال روضه چنین لال می رسیم

هرشب برای ما شب عید است با حسین

یعنی به یا محول الاحوال می رسیم

مثل مُخَدَّرات حرم زجر می کشیم

وقتی به گوشواره و خلخال می رسیم

حالا که بین ما سخن دوست خوشتر است

از هرچه بگذریم به گودال می رسیم

مهدی رحیمی

 

عید فطر و انسان قرآنی

 

این دهان بستی دهانی باز شد

کو خورنده‌ی لقمه‌های راز شد

بنابر آیات 183 تا 186 سورۀ بقره که روزه‌داری را تبیین کرده برای این ادب آداب‌آموز سه محصول با تعبیر لعلّ مطرح کرده است :

(لعلّکم تتّقون)

(لعلّکم تشکرون)

(لعلّهم یرشدون)

تقوا، شکر و رشد سه‌ امر اساسی، برای سامان‌دهی انسان قرآنی است.

زندگی پروادارانه در همه عرصه‌ها، استفاده از نعمت‌ها و امکانات آن‌چنان که بایسته و شایسته است و مقصد‌یابی و رفتن به سوی کمال لایق

خود.

یک ماه کام فرو‌بستن می‌بایست بستر تقویت یا ظهور این سه‌امر را فراهم کند و اگر چنین شد با آغاز کام‌گشودن پس از این ماه یعنی عید

فطرکه عید باز‌شدن دهان جان آدمی با آن ذخیرۀ معنوی است، روزی نو و روزگاری نو آغاز می‌شود.

انسان قرآنی با توشۀ تقوا ، شکر و رشد جلوه می‌کند و در تعامل با همه‌کس و همه‌چیز بر این سه‌پایه عمل می‌نماید.

عید فطر، عید گشودن دهان جان با سه‌توشۀ ذخیره‌شده در ماه صیام، برای زندگی قرآنی در سال پیش‌ِ رو است.

عیدفطر عید آغاز چنین سالی است.

 

از دل تا قلم

جستجو