موضوع: "اسرار زندگی"

درخت نخل درخت عجیبی است

 

درخت نخل

 

ﺩﺭﺧﺖ ﻧﺨﻞ ﺩﺭﺧﺖ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﺍﺳﺖ

وقتی نخلی رامی خواهند قطع کنند میگویند بکشش

ﺟﻨﻮﺑﯽ ﻫﺎ بیشتر میدانندﮐﻪ ﭼﻪ میگویم.

انگار این درخت ﭼﯿﺰﯼ ﺷﺒﯿﻪ ﺑﻪ ﺁﺩﻣﯿﺰﺍﺩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﯽ ﺟﻬﺖ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻭﺍﺣﺪ ﺷﻤﺎﺭﺵ ﺁﻥهمچون ﺁﺩﻣﯿﺎﻥ، ﻧﻔﺮ ﺍﺳﺖ.

ﻧﺨﻞ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺭﺧﺘﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﻗﻄﻊ ﮐﻨﯽ میمیرد، ﺑﺮ ﺧﻼﻑ ﻫﻤﻪ ﺩﺭﺧﺖ ﻫﺎ ﮐﻪ ﺳﺮﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﮐﻪ میزنی ﺑﺎﺭ ﻭ ﺑﺮﮒ ﺷﺎﻥ ﺑﯿﺶ ﺗﺮ ﻫﻢ میشود.

ﺍﻣﺎ ﻧﺨﻞ، ﻧﻪ ! ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻗﻄﻊ ﮐﺮﺩﯼ میمیرد

ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺭﯾﺸﻪﺍﺵ ﺩﺭ ﺧﺎﮎ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﺎﺷﺪ،

 ﻧﺨﻞ ﺑﯽ ﺳﺮ ﻣﯽﻣﯿﺮﺩ!

ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﺩﮐﺘﺮ ﮐﺮﯾﻢ ﻣﺠﺘﻬﺪﯼ، ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ!

ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ : ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺜﻞ ﺩﺭﺧﺖ ﻧﺨﻞﺍﺳﺖ.

ﻣﻬﻢ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺳﺮﺕ ﻫﻢ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﺎﺷﺪ! ﯾﻌﻨﯽ ﻧﻤﻮﺩﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﺕ ﻫﻢ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﺎﺷﺪ.

ﺍﮔﺮ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﯼ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺷﺪ، ﺁﻥ ﻓﺮﻫﻨﮓ میمیرد، ﻭﻟﻮ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺳﺎل ﺭﯾﺸﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ.

 

حق الناس چیست ؟

 

حق‌الناس چیست؟

حق الناس؛ چیزی است که

باقی می‌ماند و قابل مطالبه است

حقی است که تضییع شده

و ما از عهده‌اش برنیامده‌ایم

یا کوتاهی و غفلت کرده‌ایم

و حال تبعاتش روی دوش ما مانده است

حق‌الناس، دلی است که شکسته‌ایم

لطف و محبتی است که نکرده‌ایم

 غیبتی است که کرده‌ایم

تهمتی است که زده‌ایم

آبرویی است که برده‌ایم

حق‌الناس

لبخندی است که دریغ داشته‌ایم

ظلمی است که دیده‌ایم و سکوت کرده‌ایم

کلامی است که بی‌جا گفته‌ایم

حق‌الناس همهٔ این‌ها هست

و گسترده‌تر از این هم هست

در حق‌الناس پای کسی در میان است

که خود نیازمند،

گرفتار و بیچاره است

و به آسانی از حق خود نمی‌گذرد

در دنیا هم اگر بگذرد،

در آخرت، آنقدر گرفتار است که

دیگر نمی‌تواند بگذرد؛

نمی‌تواند دلش برای کسی بسوزد.

حق‌الناس، همان است که،

فقط در این دنیا فرصت جبران دارد

و اگر کار به آخرت رسید،

 دیگر کار از کار گذشته است!

در آن روز سخت که خود از هر محتاجی، محتاج‌تریم

حق‌الناس زنجیر می‌شود

و زمین‌گیرمان می‌کند

و او که حقش بر گردن ماست

نیازمند این است که طلبش را از ما

بگیرد تا کارش آسان شود

و از ما راضی نخواهد شد،

مگر اینکه اعمال نیکمان را در هودجی

از نور در نامه عملش بگذارند

و ما با حسرت، فقط نظاره‌گر باشیم

 سنگینی و تبعات

گناه طلبکارمان را به عهده بگیریم

و چه‌قدر عادی شده است برای ما،

ضایع کردن حقوق دیگران

و چه‌قدر بی‌تفاوت می‌گذریم

از کنار این همه گردن‌گیری

و چه بی‌خیالیم ما.

 

به علمدار کربلا متوسل شو و چنین بگو ...

 

 از آیت الله العظمی مرعش نجفی نقل شده است که فرمودند: یکی از علمای نجف اشرف که مدتی به قم آمده بود، برای من چنین نقل کرد که؛

من مشکلی داشتم به مسجد جمکران رفتم و درد دل خود را به محضر حضرت بقیة الله حجّة ابن الحسن العسکری امام زمان “علیه السلام” عرضه

داشتم و از وی خواستم که نزد خدا شفاعت کند تا مشکلم حل شود.

برای این منظور، مکرّر به مسجد جمکران رفتم ولی نتیجه ای ندیدم. روزی هنگام نماز دلم شکست و عرض کردم: مولا جان! آیا جایز است که در 

محضر شما و منزل شما باشم و به دیگری متوسّل شوم؟!

 شما امام زمان من می باشید آیا زشت نیست با وجود امام، حتّی به علمدار کربلا قمر بنی هاشم “علیه السلام” متوسّل شوم و او را نزد خدا شفیع

قرار دهم؟!

از شدت تأثّر، بین خواب و بیداری قرار گرفته بودم. ناگهان با چهره ی نورانی قطب عالم امکان حضرت حجة ابن الحسن العسکری روحی فداه

مواجه شدم.

بدون تأمل به حضرتش سلام عرض کردم، حضرت با محبّت و بزرگواری جوابم را دادند و فرمودند:

 نه تنها زشت نیست و نه تنها ناراحت نمی شوم که به علمدار کربلا متوسّل شوی، بلکه شما را راهنمایی هم می کنم که به حضرتش چه بگویی!

چون خواستی از حضرت اباالفضل “علیه السلام” حاجت بخواهی، این چنین بگو: یا ابالغوث ادرکنی…

 

 منبع : کتاب کرامات العباسیه سلام الله علیه ،ص ۱۹۱.

 

خداحافظی نکن از این ماه


این ماه را نگه دار

بگذار در تو بتابد

خداحافظی نکن از این ماه ، از ماه خدا که یازده ماه دیگر سال نیز همچنان ماه خداوند است.

آخر کدام روز و کدام شب و کدام هفته و کدام ماه است که از آن خدا نباشد؟

خدا را نبوس و کنارش نگذار. خدا را لای تقویم نگذار، خدا را لای کتاب نگذار، خدا را سر طاقچه نگذار.

این سفره را جمع نکن، این سفره جمع ناشدنی ست.

این مهمانی را بر هم نزن، این مهمانی تمام نا شدنی ست.

با این برکت ها بدرود نکن، این تبرک ها نا منتهی ست.

اصلا کدام سفره است که صاحبش خدا نباشد؟

کدام جشن و سرور و شور و شادمانی ست که بر پاکننده اش او نباشد؟

کدام خیر و برکت و خجستگی ست که از دست او نباشد؟

این ماه را در خود نگه دار، بگذار در تو بتابد.

این فصل را در خود نگه دار، بگذار در تو بروید.

این عید را در خود نگه دار ، بگذار در تو بخندد…

 

چیزی که به آن آگاهی نداری دنبال نکن

 

در يك شب تار و تاريك و ظلمانی كه پيرامون‌ات چاه و چاله هم زياد باشد، البته احتياط می كنی، می ايستی و حركت نمیكنی .

.. قرآن ميفرمايد:

اگر يك مطلبی  برايت روشن نبود و تاريك و مبهم بود آنجا هم حركت نكن! آنجا هم بايست! آنجا هم زود داوری و قضاوت نكن!


ولاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ

بِهِ عِلْمٌ ؛ چیزی که به آن آگاهی نداری دنبال نکن. (سوره اسراء آیه 36)


..به قول امام صادق علیه السلام که فرمودند:

…تا علم نداریم حرفی نزنیم.

.. تا علم نداریم؛ حرفی را هم رد نکنیم.

 

از دل تا قلم>اسرار زندگی

جستجو