خدا کند که .... پيدايم کند!
سحر بیست و هفتم….
و ایــــن؛
آخرین لیله القدری است که خدا آنرا برای جاماندگانی چو من، ذخیره کرده است.
رمضان گذشت…
و من حتی یک نگاه ویژه، مهمان صاحب الامر زمین، نشده ام.
دویدن های صبح و شبم ، نیز، آنقدر آلوده است، که راه آسمان را برایم، باز نمی کند!
اما دلخوشم، به این سحـــر!
شاید، امشب برایم راهی باز شد.
شاید من هم، با اهل آسمان محرم شدم.
شاید گوشه ای، مرا نیــز، پذیرفتند.
امشب شاید به سوی خانه عزیز مصر که نه، به سوى خانه عزیز اهل زمین، کوچه ای را پیدا کنم.
آی اهل آسمان؛ امشب کاش، نگاهم کنید.
کاش، قبولم کنید،
کاش نام مرا هم، در گوشه ای از سفره آخرین منجی زمین، بنویسید.
به جان عزيزش قسم،
فقط گدای یک نگاه ویژه اویم…همـــین
گذشت….
همه رمضان گذشت….
و مــن، دور آخرین سفره های سحرم، همچنان، به دنبالش، می گردم.
اما گاه فراموش میکنم،
او همیــن جاست …..
و این منم، که سفره دار زمین را، گم کرده ام.
خدا کند، پیدا شوم،
خدا کندکه…. پيدايم کند!
پيدايم کن؛ پادشاه تنهای زمین
من، در مهمانی رمضان هم پيدايت نکرده ام………..
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط سامیه بانو در 1396/04/02 ساعت 12:08:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
1396/04/02 @ 04:25:08 ب.ظ
رحیمی [عضو]
با سلام و آرزوی قبولی طاعات شما عزیز مهربان در ماه خوب بندگی
استاد پناهیان: دروغ است که می گویند سختی آدم شدن زیاد است،
حضرت آیت الله بهجت می فرمود:
سخت سختش این است که سحر کمی زود بیدار شوی که اگر کمتر غذا بخوری و شب زودتر بیدار شوی آن هم آسان می شود!
بی دینی بیشتر از اینکه به استدلال غلط وابسته باشد به تبلیغات شوم ابلیسی وابسته است!
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج و العافیة و النصر
یا علی علیه السلام