موضوع: "نجوای عارفانه"

عشقهای زورکی

 

دوست داشتن هیچوقت زورکی نبوده و نیست!

نمی‌توانی با مهربانی‌ات کسی را مدیون خودت کنی و موظفش کنی دوستت داشته باشد؛

دوست‌داشتنی که از روی دِین و تشکر باشد، دوست‌داشتن نیست اصلاً.
نمیتوانی کسی را مجبور کنی تپش قلبش را با حرارت دست‌های تو تنظیم کند،

که در شلوغی شهر یک باره به یادت بیفتد و دلش قنج برود؛

من این را خوب فهمیده‌ام، دوست‌داشتن منطق نمی‌شناسد و عشق، دلیل…

اگر روزی فهمیدی پشت «دوستت دارم»های رابطه‌ات دلیل است،

منطق است،

دِین و انجام وظیفه است؛

دکمه‌ی لقِ پیراهن که با چنگ و دندان می‌ایستد، نباش.

کرب و بلا مال خوبها ...

 

 

کربلا 

 ﺑﺎﺷﺪ ﺣﺴﯿﻦ …ﮐﺮﺏ ﻭﺑﻼ ﻣﺎﻝ ﺧﻮﺑﻬﺎ …
ﺑﺪﻫﺎ ﺑﮕﻮ ﮐﻪَ ﻋﻘﺪﻩ ی ﺩﻝ ﺑﺎ که ﻭﺍ کنند …؟

جا مانده ایم و شرح دل ما خجالت است
زائر شدن، پیاده یقینا سعادت است

ویزا، بلیط، کرب و بلا مال خوب هاست
سهم چو من پیامک ((هستم به یادت)) است

یک اربعیـــن غـــزل، به امیــــدِ عنایتـــی …
این بغضِ من اگر چه خودش هم عنایت است

چیزی برای عَرضـــه ندارم مـــرا ببخش
یعنی غزل، نشانه ی عرض ارادت است

ما هیـــچ، ما گنـــاه… فقط جـــانِ مادرت
امضا بکن که شاعرت اهل شهادت است

باشد حسین (ع) کرب و بلا مال خوب ها
یک مهر تربت از تو برایم کفایت است …

 

 

1 2 4
از دل تا قلم>نجوای عارفانه

جستجو